بدون عنوان
سلام دوستان عزیزم
خیلی دوست نداشتم از ناراحتی تو این وبلاگ بنویسم اما دوست دارم این مطلب بنویسم
تا حالا فکرش کردید که یک روز شما را تو قبر بگذارند و یک عالمه خاک و سنگ روتون بریزند و بگویند بدرود.
وای تصورش خیلی برایم سخت است از وقتی مادر شده ام وابستگی ام به دنیا زیاد شده است دلم می خواهد با همه سختی ها و مشکلات مبارزه کنم . و برای زندگی بجنگم.و تمام تلاشم را برای ان کارهای که می توانم برای فرزندم انجام دهم . انجام دهم.هرگز دلم نمی خواهد بمیرم.
این روزهاچون شاهد مراسم خاکسپاری عموی شوهرم بودم یک جوری شدم خیلی سخت بود. موقع مراسم می دیدی تند تند مرده خاک می کنند. وای خدای من .
ببین ای انسان خاکی . بدو بدو . برو برو . بیا بیا .حرص بخور . غصه بخور و .... اخر و عاقبت چی.وای خیلی سخته.
پس چه بهتر تا زمانیکه در این دنیا کنار هم زندگی می کنیم قدر با هم بودن را بدانیم و لذت با هم بودن را ببریم .همچنین قدر سلامتی را. و قلب های هم را نشکنیم قلبهای که یک روز اسیر خاک می شوند.
چه بهتر که قلب ها را خالی از کینه و پر از مهر و گذشت کنیم.
واقعا تعجب می کنم از بعضی ادم ها که سرگذشت واقعیشان را می بینند اما تکرار می کنند انچه نباید کنند.