ارتیناارتینا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

نفس

بدون عنوان

1392/7/1 10:30
نویسنده : مامان ساناز
227 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه شما دوستان گلم

امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشید . ما که چند وقتی است گرفتار سرما خوردگی هستیم . نمی دانم چرا هر وقت ارتینا را دو روز مهد می برم روز سوم نشده سریع سرما می خوره . از بسکه امسال انتی بیوتیک خورده دیگه خسته شدم .  اگه کشور ما در تحریم نبود می توانستیم با یک واکسن سرما خوردگی بچه را واکسینه کرد و به مهدکودک فرستاد . بچه های نسل جدید همه همین طوری هستند . مادرها بیشتر شاغل بچه مداوم مریض و در حال دارو  خوردن . از صمیم قلبم برای تمام کودکان سرزمینم دعا می کنم که همیشه تندرست و سلامت باشند .

دیروز بعد از ظهر وقتی امدم خانه ارتینا مرتب به من می گفت مامان من ببر دردونه  من هم امده شدیم و رفتیم . جدیدا ارتینا وابستگی زیاد به من پیدا کرده دوست داره کنارش باشم . دوست داره وقتی بازی می کنه من نگاهش کنم . میگه مامان نگاه کن . بیا  ببین بچه ها مامانشون  کنارش ایستاده . ببین . 

ارتینا : مامان من دیگه دوست ندارم برم مهد می خوام برم دردونه .ببین مامان بچه ها با مامانشون میان مهد کودک ماماناشون تو دفتر میشینن تا بچه ها بیان . یه بچه با مامانش تو دفتر بود .

مامان : نه عزیزم . بچه ها ماماناشون میرند سر کار . خودشون تنها با خانم مربی ها نقاشی می کشند تا ماماناشون برگردند.

نمدونم چرا دوست داره هر جا میره من کنارش باشم . شاید به خاطر زمان زیادی است که از هم دور هستیم .

2 ساعت بعد از دردونه ایمان امد دنبالمون و بعد رفتیم خانه . وقتی رسیدیم تو حیاط . گفت حالا مامان بیا ورزش و بازی کنیم .

مامان : ارتینا بیا بریم خانه. من خسته ام .

ارتینا : نه مامان ورزش کن . این طوری کن . حالا دستات ببر بالا.

مامان : این حرکات ورزشی از کی یاد گرفتی

ارتینا خندید و گفت : مامان از نرگس جون ( خانم مربی)

خلاصه کلام حرکات ورزشی دخترم بیست بود . ما هم با همه خستگی کار و روزانه تا انجا که تونستیم با هاش راه امدیم . دستت درد نکن نرگس جون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس می باشد