ارتیناارتینا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

نفس

تعطیلات

سلام این سه روز تعطیلات حسابی به ارتینا خوش گذشت . یک روز براش تولد گرفتم یک روز پارک بردمش یک روز هم براش یک DVD خریدم و یک سی دی عمو پورنگ که دخترم نگاش گنه . قربونش برم فداش شم از وقتی براش CD عمو پورنگ خریدم صداش در نمی یاد می شینه تو اتاق جلوی DVD  کارتون نگاه می کنه نقاشی می کشه .نقاشی عمو پورنگ با پسرش را. عمو پورنگ قسمتی از دنیای شیرین دخترم شده . حتی خوابشو هم می بینه .   ...
15 آبان 1391

مو های کوتاه دخترم

سلام دوستای گلم خوبید خوشید سلامتید ما هم خوبیم یک روز عصر ارتینا را بردیم خانه خاله و موهاش کوتاه کردیم . این دومین باری است که موهای ارتینا را کوتاه می کنم دوست نداشتم مو هاش کوتاه کنم اما برای سلامتش مجور شدم راضی بشم که موهاش کوتاه بشه .بعد هم چند تا اسباب بازی براش خریدم تا باهاشون بازی کنه چند تا جورچین و این هم یک بازی که می تونه باهاش رنگها و اعداد تمرین کنه برای دختر گلم . ...
15 آبان 1391

تولد 2 سالگی

سلام عکس های تولد 2 سالگی ارتینا گلی و این ماشینی که خاله هاش برای ارتینا خریدند.یک ماشین سبز با ارزوی شادی و سرسبزی در تمام مراحل زندگی دخترم ارتینا. ...
7 آبان 1391

بدون عنوان

سلام دخملی دارم خوشگله            فرار کرده ز دستم دوریش برایم مشکله              کاشکی اون می دیدم ای خدا چکار کنم        های چکنم  چکار کنم     دخترم نگاه کنم    ...
2 آبان 1391

گربه دخملم

سلام یک روز جمعه عصر  ارتینا را بردیم تو با غ خانه خاله اش که بازی کنه . ارتینا عاشق بازی کردن در فضای سبز و دنبال گربه ها دویدن . از هر چی گربه هست خوشش می یاد  بیشتر از همه خوشش می یاد به گربه ها غذا بده . هر وقت می ره خانه خاله  چون یک باغ بزرگ دارند می خواهد بره با گربه بازی کنه و بهشون غذا بده . گربه ها  هم ارتینا می شناسند .یک گربه خیلی لوس دارند. که همش در خانه شون ایستاده .یک روز که ارتینا تو بغلم خوابش برده بود وقتی امدیم از کنار باغ رد شدیم و رفتیم داخل خانه سریع امد سمت من و میو میو می کرد . فکر کنم می گفت دخترتو بیدار کن می خوام باهاش باری کنم .اصلا از گربه خوشم نمی یاد بیشتر بخاطر ا...
2 آبان 1391

موزه سعد اباد

از نظر من موزه سعد اباد تهران قشنگ ترین جای تهران است . با اینکه زیاد پارک های تهرا ن رفتم اما هیچ جایی به سرسبزی این جا در تهران ندیدم . این سری که تهران رفتم تصمیم گرفتم ارتینا ببرم موزه را ببیند . منو باباشو و ارتینا همرا خاله شهناز و مهرنوش و عمو محمد رفتیم موزه .با اینکه ارتینا بزرگ شده و می تونست براحتی پیاده روی کنه اما برای احتیاط که بغلش نکنیم و خسته نشیم کالسکه اون هم اوردم . اماارتینا از در ورودی تا موزه اب و موزه کاخ سبز و موره برادران امیدوار می دوید و بازی می کرد . ارتینا خیلی فضای سبز و جاهای سر وسبز دوست داره .و همیشه دوست داره روی چمن ها پیاده روی کنه . فکر نمی کردم بتونه این همه راه بیاد . و از کالسکه اس...
1 آبان 1391

خاله شادونه و عمو پورنگ دخترم

سلام دوستای گلم این روزها ارتینا خیلی کارتونی شده و همچنین عاشق برنامه خاله شادونه و عمو پورنگ.از ساعت سه که خاله شادونه شروع میشه میشینه جلوی تلویزون تا 4:15 که عمو پورنگش شروع میشه و تقریبا تا ساعت 6 که برنامه کودک تمام میشه. با برنامه شاد خاله شادون و عمو پورنگ شادی میکنه و دست میزنه و میرقصه . از 3 تا 6 کاری به کارمون نداره فقط دوست داره برنامه مورد علاقش نگاه کنه . تازه کسی جرات نمی کنه کانال عوض کنه .خیلی خیلی عمو پورنگ دوست داره .حتی شبها که می خواهد بخوابه میگه مامان برنامه عمو پورنگ بذار.برای همین سی دی عمو پورنگ براش خریدم .چیکار کنم دیگه .راستش خودم هم خیلی خیلی از برنامه شاد این دو مجری برنامه کودک خوشم می یاد .اما مگه ار...
1 آبان 1391

حرف های شیرین دخترم

سن دو سالگی که بچه ها شروع به حرف زدن می کنند . سن جالبی است و حرف هایی هم که می زنند . حرف های جالبی است .حرف هایی که همیشه در ذهن ما پدر و مادر ها باقی می ماند . حرف هایی که وقتی یک روز کامل خسته هستی با گفتن یک کلمه و لبخندی که از اشتباه حرف زدن انها می اید خستگی روزت ازبین میبرد . ارتینا هم کوچلو حرف زد .این هم یک سری از حرف های دخترم گربه : دبه               اینجا:ایدا            انار :اینار     برو کنار : برو تنار بکش : بتش          ...
1 آبان 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس می باشد