ارتیناارتینا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

نفس

اولین دعوت به تولد دخملی

سلام دوستای گلم چند هفته پیش دخمل گلم به تولد پسر بهترین همکار و دوستم بهاره دعوت شده بود. ارین جان .اولین بار بود که ارتینا به یک تولد شلوغ دعوت شده بود با اینکه سرما بدی خورده بود ولی احساس کردم که  با رفتن تولد بهش خوش می گذره . برای همین رفتیم به دخملم خیلی خوش گذشتم . کلی ذوق کرد. تولد مبارک ارین جان . همه روزهایت به خوشی و شادی عزیز دلم.   ...
13 خرداد 1392

عروسک گربه

سلام به همه شما دوستای گلم شما خوبید ما هم خوبیم . نفسم این روزها علاقه زیادی به یکی از عروسک هایش پیدا کرده . عروسک گربه ای . که خودش اسمش گذاشتنه گربه ملوس. تازه یک شیشه شیر بچه واسش گرفته که بقول خودش مونوشو ( شیر ) بهش بده . هی به من می گه: مامان بچه را بگیر . مامان شیرش بهش بده . مامان بچه را بیدار نکنی .مامان بچه خوابش می یاد . تازه هر جا هم می ره با خودش می برش . جلوی دوچرخه . کنار خودش . اخیییییییییی. طفلکی خیلی دوستش داره.قربون خودشو بچه اش برم.         این هم وسایل تعمیر دوچرخه دخملی که وقتی دوچرخه خراب شد درستش کنه.   ...
12 خرداد 1392

چند کلمه برای گلم

سلام به دوستای گلم خوبید خوشید سلامتید ما هم خوبیم امروز که پشت میز اداره نشتم خیلی دلم هوای نفسم کرده خیلی دلم براش تنگ شده دلم میخواد همین الان برم خودم بهش برسونم . گل خوشگلم خیلی وقت سرما خورده از وقتی فرستادمش مهد تا همین الان مریض شده هر چی دارو هم می خوره هیچ خوب نمی شه الهی دورش بگردم نفسم کاشکی زودتر خوب بشی. یکی از مزیت های مهد کودک ها اینکه بچه ها کلی اجتماعی می شوند شعر یاد می گیرند ولی مرتب مریض می شوند . شیطونکم این روزها شعر های قشنگی یاد گرفته مثلا اهویی دارم خوشگه . با تو قفس های باغ وحش و عروسک قشنگ من .و ... همه را وقتی می اد خونه با هم می خونیم . خیلی خییییییییییییییییییلی دلم برای نفسم تنگ شده .یک  روز که دا...
24 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

سلام دوستان عزیزم خیلی دوست نداشتم از ناراحتی تو این وبلاگ بنویسم اما دوست دارم این مطلب بنویسم تا حالا فکرش کردید که یک روز شما را تو قبر بگذارند و یک عالمه خاک و سنگ روتون بریزند و بگویند بدرود. وای تصورش خیلی برایم سخت است از وقتی مادر شده ام وابستگی ام به دنیا زیاد شده است دلم می خواهد با همه سختی ها و مشکلات مبارزه کنم . و برای زندگی بجنگم.و تمام تلاشم را برای ان کارهای که می توانم برای فرزندم انجام دهم . انجام دهم.هرگز دلم نمی خواهد بمیرم. این روزهاچون شاهد مراسم خاکسپاری عموی شوهرم بودم یک جوری شدم خیلی سخت بود. موقع مراسم می دیدی تند تند مرده خاک می کنند. وای خدای من . ببین ای انسان خاکی . بدو بدو . برو برو . بیا بیا .حرص ب...
15 ارديبهشت 1392

تبریک روز زن

سلام به همه دوستای گلم و مامانای گل .    اگر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ   بزرگ بوده پرستار خردی ایشان.   به گاهواره مادر بسی خفت   سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان.   در آن سرایی که زن نیست،انس و شفقت نیست   در آن وجود که دل مرد،مرده است روان   به هیچ مبحث و دیپاچه ای قضا ننوشت   برای مرد کمال و برای زن نقصان   زن از نخست بوده رکن خانه هستی   که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان  (پروین اعتصامی)       روز مادر را به تمام مادران و همه دوستان عزیز   مخصوصا مادر گلم و همه مامانای دوست ...
14 ارديبهشت 1392

شعر

 سلام دوستای گلم امروز می خوام این شعر که خیلی دوست دارم تو وب دخملم که خیلی عاشقشم  بذارم. و همچنین برای شما دوستای گلم.   تو شاهکار خالقی...     تحقیر را باور نکن...   بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش...   زیبا و زشتش پای توست...   تقدیر را باور نکن... تصویر اگر زیبا نبود...   نقاش خوبی نیستی...   از نو دوباره رسم کن...   تصویر را باور نکن....   خالق تو را شاد آفرید...   آزاد آزاد آفرید...   پرواز کن تا آرزو... زنجیر را باور نکن...  ...
9 ارديبهشت 1392

دوچرخه

سلام دوستای گلم خوبید خوشید سلامتید ما هم خوبیم مدتها پیش وقتی بیرون می رفتیم ارتینا هر وقت یک دوچرخه می دید هی می گفت مامان یک دوچرخه مثل دوچرخه خزل می خوام ( غزل ) دختر عموش می گفت . ارتینا : مامان یک دوچرخه برای عیدم می خری مثل مهدی . مملی .خرل منم بهش گفتم باشه اماحالا پول ندارم ارتینا : مامان با عابر بانک بابا می گیریم بهت می دم . منم دلم نیومد . خواستم بزرگتر بشه بعد براش بگیرم نه اینکه پول نداشتم.خوب رفتم براش گرفتم . این هم چند تا عکس از دوچرخه دخملی.قربونش بره مامانش.       این هم یک عکس  از خاله بازی دخملم   حرف های دخملی: ارتینا : مامان از من و بچم عکس بگیر ....
27 فروردين 1392

سیزده بدر

سلام دوستای گلم امیدوارم در هر کجای دنیا باشید خوب و خوش و سلامت باشید . و تعطیلات خوبی را با خوشی گذرانده باشید. تعطیلات امسال ما نتونستیم مسافرت بریم و همش همین جا بودیم سیزده بدر هم همین جنگل های اطراف امیدیه رفتیم .یکی دو روز قبل 13 یک روز با نی نی دخملی رفته بودیم بازار و براش یک اردک خریدم البته به اسرار خودش . خیلی اردک نازی بود ارتینا با دختر عموش با اردک کلی ذوق می کردند . اردک را در خانه تو قفس گذاشتیم که مشکلی ایجاد نکنه ولی شیطونک با دختر عموش اردک را ازاد می کردند . و می دویدن و کلی جیغ می زدند. تازه روزه سیزده با خودمون بردیمش گردش.     ...
20 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نفس می باشد