روزهای سخت
سلام دوستان عزیزم خوبید خوشید سلامتید ما که این روزها خیلی کم پیدا می شویم این روزها خیلی دلمان گرفته .ببین چقدر دلمان گرفته که ان را بر روی زبان می اوریم .خیلی دلم برای دختر کوچکم گرفته.خیلی دلم برایش می سوزد . برا ی معصومیت کوکانه اش . برای روزهایی که وقتی می ایم اداره و از او جدا می شوم و تنهایش می گذارم. برای وقتی که بیمار است و طاقت بیمار بودنش را ندارم . نمی دانم چرا انقدر حساس شدم . نسبت به کوچکترین بیماری که دخترم پیدا میکن حتی سرما خوردگی . همش فکرهای بد تو سرم می یاد نکنه تبش بالا بره . نکنه دکتر عفونت گوش و گلوش خوب تشخیص نده . از بسکه تشخیص بعضی دکتر ها الکی شده . نمی دانم چرا بعضی دلشان برای این کوچلو ها نمی سوز...
نویسنده :
مامان ساناز
11:05