یاد
هوالحق سلام دوستان عزیز این روزها یک احساس ارامش و ترس و تنهای. نمیدانم چه حسی ولی هر حسی که باشه هر لرزشی که باشه می خوام اخرش برای خدایم باش . خدای که بزرگترین حق زندگی کردن را به من داده. یادم می یاد دوره دانشجویم هر وقت امتحان داشتم بالای برگ های امتحانم می نوشتم هوالحق یک ارامشی پیدا می کردم که نگو . یکبار که امتحان معارف2 داشتیم وقتی امتحانم تمام شد و برگه به استادم دادم استادم پرسید این یعنی چی ماندم چی بگم .گفتم :یعنی خداوند حق است . سرشو تکان داد به نشانه تایید. یادم نیست نمره من دقیق چند شد 18 یا 19 . استادم به من بیست نداد . اصلا ناراحت نیستم . تازه خیلی خوشحالم برای اینکه من را تحسن کرد و ان...
نویسنده :
مامان ساناز
11:44